۲ - نام و نام خانوادگی : حمیدرضا ابراهیمی کرهرودی

نام پدر :محمدعلی

تاریخ تولد :07 اردیبهشت 1337

محل تولد: شهر کرهرود

سن: ۲۷ سال

تاریخ شهادت : 22 بهمن 1364

محل شهادت :بصره - فاو

نوع شهادت : دفاع مقدس

نحوه شهادت : میدان نبرد

محل دفن : شهر کرهرود

نام عملیات : والفجر مقدماتی

رده خدمتی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

یگان خدمتی

لشگر 17 علی بن ابیطالب

مسئولیت :آرپی جی زن

نام ناحیه

اراک

زندگی نامه شهید والامقام حمیدرضا ابراهیمی کرهرودی

هشتم خرداد ماه سال 1337 بود و هوای بهاری آن سال حال و هوای خانه مشهدی محمدعلی را طراوت بیشتری داده بود، هوای کرهرود از توابع شهرستان اراک نیز به سبب روستایی بودن و وجود درختان زیادی که داشت زیباتر و پاک‌تر بود و طراوت و تازگی خاصی داشت. همه مشغول کار و تلاش بودند چرا که خرداد برای کشاورز فصل تلاش است و کار و زحمت، اما در خانه‌ی مشهدی محمد علی پدر شهید حمیدرضا ابراهیمی حال و هوا به گونه‌ای دیگر بود انگار همه در انتظار به سر می‌بردند. سکوت بر همه جا حاکم بود که نگاه این سکوت با صدای گریه‌ی نوزادی شکسته شد و همه را به خود آورد. حالا صدای خنده بود که به آسمان می‌رفت و به هم تبریک می‌گفتند. کودکی در پارچه سفید پیچیده را روی دست گرفته بودند تا به محمدعلی نشان دهد و مژدگانی بگیرد. اشک شوق در چشمان پدر موج می‌زد و مدام می‌گفت: «خدایا شکرت».

پدر و مادر خوشحال بودند و خرسند که خدا چنین کودکی را به آن‌ها عطا کرده است و حالا زمان دیگری بود و باید مراقب او می‌بودند تا از گزند تیرهای شیطان دورش کنند. تربیت‌اش را از همان اول در دست خویش گرفتند و آن چه باید به او آموختند. او نیز بزرگ می‌شد و به این راهی که برایش ترسیم کرده بودند فکر می‌کرد و در نهایت هم با اراده و اختیار خویش راهی را برگزید که بهترین مسیرها بود و او را تا صراط مستقیم می‌برد.

تحصیلاتش را از همان مدرسه کرهرود آغاز کرد و تا سوم راهنمایی ادامه داد و با گرفتن مدرک سیکلش تحصیلاتش را به اتمام رسانید. دوران زندگی‌اش را در کنار پدر و مادر سپری کرد و در کارهای منزل و بیرون از منزل همراه و همگام مادر و پدرش بود، کاری و پر تلاش بود و از هیچ کاری که به او می‌سپردند دریغ نمی‌کرد و آن را با حساسیت بالا انجام می‌داد. در دوران انقلاب هم مدام به شهر اراک رفت و آمد می‌کرد و در تظاهرات و راهپیمایی‌های علیه نظام شاه شرکتی فعال داشت تا توانست با هم صدایی با مردم به جشن انقلاب برسد.

جنگ که آغاز شد نتوانست به سادگی از کنار آن بگذرد و احساس تکلیف کرد در برابر مردم و میهن اسلامی و انقلاب نوپایی که سهم همه بود و راهی جبهه شد و به عنوان بسیجی به لشکر 17علی بن ابی طالب(علیه السلام) پیوست و سه ماه و بیست و هشت روز در خدمت سپاه اسلام بود تا بالاخره در بیست و دوم بهمن ماه سال 1364 در فاو و در حین عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش به سرش به آرزوی دلش رسید و آسمانی شد.

وصیت نامه شهید والامقام حمیدرضا ابراهیمی کرهرودی

بسمه تعالی

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب بنیانگذار جمهوری اسلامی و با سلام و درود به شهدای گلگون‌کفن جمهوری اسلامی و با سلام و درود به ملت شهیدپرور و همیشه در صحنه ایران و با سلام و درود به راهیان کربلا و در هم کوبنده و نابود کننده کافران و ستمگران غرب و شرق.

باری مادرجان من برای باز کردن راه کربلا چون ملت ایران چندین سالیست برای آن خیلی کوشش می‌کنند و به امید خدا این بار راه کربلا را باز می‌کنیم به یاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قدس را هم نجات می‌دهیم. اگر من سعادت داشته باشم و شهید شوم هیچ‌گونه ناراحت نباش چون چون خودت فرزندت را می‌شناسی که هیچ‌گونه راه کج نرفته است و باید از خدا بخواهی که به این راه رفته است راه اسلام و پسرم عماد را درست تحویل جامعه بدهید چون آن کسی باید بشود که هم به درد اسلام و هم به درد مردم بخورد چون پدر عماد شخصی بود که زحمت و ناراحتی در زندگی زیاد کشیده است و همسرم هم اگر خواست با شما زندگی کند و اگر نخواست بگذارید هر کاری خودش خواست انتخاب کند ... واز برادران خودم باقر و محسن و مهدی می‌‌خواهم که همین‌طور زندگی آبرومندانه زندگی کنند گریه نباید بکنید چون که دشمن را شاد می‌کنید و دوستان را ناراحت می‌کنید

شهدای همیشه جاوید کرهرود همراه با یادی ماندگار از آزادگان قهرمان کرهرود :

۳_ نام :علی

نام خانوادگی: حاجیان

نام پدر : احمد

تاریخ تولد : 04 تیر 1341

محل تولد : شهر کرهرود

سن: 21 سال

تحصیلات : دیپلم

تاریخ شهادت : 01 آذر 1362

محل شهادت : ارتفاعات کانی مانگا - عراق

نوع شهادت : دفاع مقدس

نحوه شهادت : میدان نبرد

محل دفن : شهر‌ کرهرود

نام عملیات : والفجر 4

رده خدمتی : سپاه

یگان خدمتی : لشگر 17 علی بن ابیطالب

مسئولیت : آرپی جی زن

نام ناحیه : اراک

زندگی نامه

شهید والامقام علی حاجیان در چهارم تیر ماه سال 1341 در روستای کرهرود از توابع شهرستان اراک در خانواده‌ای مسلمان و متدین به دنیا آمد. دوران کودکی را در روستا پشت سر گذاشت و به تحصیل اشتغال داشت. از روزهای اول انقلاب با بسیج همکاری می‌کرد. پس از پایان دوره دبیرستان در رشته ریاضی به سبز پوشان سپاه پیوست و به عضویت این نهاد انقلابی در آمد. جوانی مؤدب و شاد بود به پدر و مادر خود بسیار کمک می‌کرد. درس خواندن را در کنار کار و تلاش بسیار دوست داشت به تمام مردم احترام می‌گذاشت.

از شروع جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشت و دو بار در مناطق جنگی مجروح شد. آخرین حضور او به عنوان کادر گردان علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) در مناطق عملیاتی مصادف بود با عملیات والفجر 4 در غرب کشور در اولین روز از آذر ماه سال 1362در همان عملیات در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سرش به خیل شهدای دفاع مقدس پیوست. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد

)الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون).[3]

والسلام و من الله التوفيق شهادت فى سبيل الله.

روحش شاد و یادش گرامی باد

نثار روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وصیت نامه

شهید والامقام علی حاجیان کرهرودی

بنام الله ياور مستضعفان و درهم كوبنده ستمگران و بنام پيامبران مخصوصاً خاتم الانبياء حضرت محمد بن عبدالله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده نور پاكش و به نام پاكيزه‌ترين بانوى علم بشريت و شافع روز قيامت حضرت فاطمه زهرا(B) سيده نساء العالمين و به نام نايب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آيت الله العظمى امام خمينى(قدس سره) كه با پيروى از اجداد مطهرش ما را از زير ظلم فسادهاى زمانه خلاص كرد و به حق خون شهيدان از‌ هابيل تا شهيدان كربلا و از شهيدان كربلا تا شهداى كربلاهاى ايران و به حق ناله پدران و مادران داغديده و به حق اشك فرزندان شهدا از خداوند متعال خواهانم كه پيروزى نهايى نصيب رزمندگان گردد. ان‌شاءالله.

و اكنون كه به جبهه آمدم به اميد اين كه به بركت اين ماه مبارك رمضان، ماه حماسه و ايثار ماه ميهمانى بر خيل حق و ماه خودسازى ماهى كه انسان آماده مي‌شود براى جهاد اكبر يعنى جهاد با نفس می‌رويم تا به يارى الله دشمنان اسلام را از پاى در آوريم و تمام ريشه‌هاى كفار قطع و كليه موانعى را كه جلوى پيشرفت اين انقلاب عظيم اسلامى را می‌گيرد از ميان برداريم و پرچم پر افتخار لا اله الا الله را در تمام جهانيان بر افراشته و نماز وحدت را در قدس عزيز برپا داريم.

می‌رويم تا مرقد مطهر امام حسين(علیه السلام) را در آغوش بگيريم و امام حسين(علیه السلام) و 72 تن از ياران با وفايش را شفيع قرار دهيم و از خداوند منان طلب آمرزش كنيم.

می‌رويم تا اين انقلاب را به پيروزى نهائى برسانيم و راه شهيدان هميشه جاويد را ادامه دهيم تا اين انقلاب زمينه‌ساز ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و از خداوند متعال خواستارم ما را يكى از سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد و امام(قدس سره) عزيزمان را تا انقلاب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پناه خود حفظ كند. ان‌شاءالله.

و حال كه اينجانب فرصت پيدا كردم و خداوند اين سعادت بزرگ را نصيب من كرد كه براى اسلام عزيز انجام دهم و نداى حسين(علیه السلام) زمان را لبيك گويم و در دشت كربلاهاى ايران اگر لياقتى داشته باشم دينم را به اسلام و مسلمين ادا كنم و از همه شما عزيزان می‌خواهم اماممان(قدس سره) را تنها نگذاريد و از همه شما عزيزانى كه مرا می‌شناسيد و با هم رفيق بوده‌ايم به جاى اين كه من را دوست داشته باشيد و از بازماندگان و شمائى كه وصيت‌نامه مرا می‌خوانيد می‌خواهم از خداوند براى من طلب بخشش كنيد و اگر بدى از من ديده‌ايد حلالم كنيد و خواسته ديگر من اين است تا زمانى كه اين كافران بعثى اين عمال آمريكائى جهان‌خوار در سرزمين ما هستند و شرق و غرب به ملت‌هاى مستضعف و ستمديده جهان ظلم می‌كنند تا نابودى كلى استكبار جهانى از پاى ننشينيد و تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون گوش به فرمان امام(قدس سره) و ولايت فقيه باشد و به گفته امام(قدس سره) عزيزمان كه می‌فرمايد: شما حقيد و حق پيروز است پس بشتابيد پيرو ولايت فقيه باشيد و ولايت فقيه نمايندگان امام زمان(عجل الله

تعالی فرجه الشریف) هستند و ... هيچ موقع امر ولايت فقيه را تنها نگذاريد و هر چه فرمود به آن عمل نمائيد. طبق آيه شريفه كه می‌فرمايد

)قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ).[1] بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد. پس اى دوستان و اى سربازان و اى پيروان اسلام، در راه خدا از جان و مال خود مايه بگذاريد و احكام اسلام را به نحو احسن انجام دهيد و هر كس به هر اندازه كه در توانش است درباره اين كار الهى نبايد دريغ ورزد و بايد مخلصانه فرامين اسلام و قرآن را لبيك گويد و ادامه دهنده و پيرو خط سرخ انبياء و ائمه اطهار(علیهم السلام) كه همان راه اسلام و اطاعت از خداوند متعال است، باشد و طبق آيه شريفه كه خداوند می‌فرمايد: )إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ).[2] در حقيقت ‏خداست كه خود پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد اين است راه راست. و حال سخنى دارم با بازماندگانم خصوصاً پدر و مادر عزيزم. من اول از شما كمال تشكر را می‌كنم از زحمات شما كه مرا بزرگ و براى اسلام تربيت كرده‌ايد، قدردانى می‌كنم. از شما عزيزان می‌خواهم براى من غم و اندوه به دل راه مدهيد و خوشحال باشيد كه توانسته‌ايد امانت خود را كه خدا به شما داده بوده است باز گردانيد. عزيزان اين سفرى است كه همه كس خواه نا خواه می‌رود، پس چه بهتر كه انسان در راه الله جان را نثار نمايد. شما بايد خوشحال باشيد زيرا اين راه هميشه جاويدان است و از شما می‌خواهم كه هرگاه خبر ناگوار و يا مصيبتى به شما رسيد بگو ما از آن خدائيم و به سوى او بازگشت خواهيم كرد و طبق آيه صريح قرآن كه در سوره بقره می‌فرمايد:

۴_ شهید والامقام علی حاجیان کرهرودی

فرزند: اسماعیل

تاریخ تولد: ۱۳۴۹/۵/۲۳

محل تولد: شهر کرهرود

محل دفن : تخت سادات کرهرود

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱/۲۴

محل شهادت: آبادان

شهید «علی حاجیان» در سال 1349 در روستای کرهرود دیده به جهان گشود. وی در سال 1357 در حالی که سن او هشت سال بیشتر نبود، با علاقه و شور و هیجان وصف ناپذیری در تظاهرات به طور مداوم شرکت می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌ همچون دیگر جوانان و نوجوانان در سنگر مساجد، دفاع از ارزش‌های انقلابی را به عهده گرفت. شهید در خانواده نیز یک الگو و نمونه کامل بود. به طوری که یک نوجوان بسیجی تربیت شده در دانشگاه جبهه و جنگ بوده است. او از سال 1364 به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و پس از چند مرحله حضور در مناطق عملیاتی در 24 فروردین ماه سال 1365 در عملیات والفجر 8 در مقر انرژی اتمی‌ در منطقه دارخوئین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خویش رسید.

پیامش برای ملت شهید پرور و مسئولین که بارها عنوان کرده بود، این بود که از همگی خواست که تا آخرین نفر و نفس جهت تحقیق آرمان‌های سازنده اسلام و بر افراشتن پرچم توحید در سراسر عالم، وحدت خود را حفظ کرده و مبارزه با کفار را تا آخرین مرحله ادامه داده و با پیروی از دستورات پیامبر گونه امام(قدس سره شریف) عزیزمان به مبارزه ادامه داده و شعار «ما اهل کوفه نیستیم امام(قدس سره شریف) تنها بماند». دائم در زبانش بود و به حق این راه را تا آخر ادامه داد. پیامش مقاومت در مقابل مصائب و سختی‌ها در گوش‌ها طنین‌انداز است.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

عزیزانم هر قطره خون شهیدی که به زمین می‌ریزد مسئولیت ما بیشتر می‌شود و ما باید پاسدار خون آن شهید باشیم و ندایش را به گوش جهانیان برسانیم نه این که خود اسلام را فراموش کنیم، جواب خدا را چه می‌دهید؟ جواب خون این شهیدان و شهید زاده‌ها را چه می‌دهید؟ فکر کنید هدف این شهدا چه بوده است؟ خواهرم و برادرم عزیزانم با شمایم شما این حرف‌های من را به عنوان یک برادر کوچکتر به عنوان پیام خون یک شهید بپذیرید عزیزان مبادا این‌ها را فراموش کنید

وصیت‌نامه شهید «علی حاجیان»؛

راه و رسم شهدا را فراموش نکنید

روحش شاد و یادش گرامی باد

نثار روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شهید «علی حاجیان» در سال 1349 در روستای کرهرود دیده به جهان گشود. وی در سال 1357 در حالی که سن او هشت سال بیشتر نبود، با علاقه و شور و هیجان وصف ناپذیری در تظاهرات به طور مداوم شرکت می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌ همچون دیگر جوانان و نوجوانان در سنگر مساجد، دفاع از ارزش‌های انقلابی را به عهده گرفت. شهید در خانواده نیز یک الگو و نمونه کامل بود. به طوری که یک نوجوان بسیجی تربیت شده در دانشگاه جبهه و جنگ بوده است. او از سال 1364 به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و پس از چند مرحله حضور در مناطق عملیاتی در 24 فروردین ماه سال 1365 در عملیات والفجر 8 در مقر انرژی اتمی‌ در منطقه دارخوئین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خویش رسید.

پیامش برای ملت شهیدپرور و مسئولین که بارها عنوان کرده بود، این بود که از همگی خواست که تا آخرین نفر و نفس جهت تحقیق آرمان‌های سازنده اسلام و بر افراشتن پرچم توحید در سراسر عالم، وحدت خود را حفظ کرده و مبارزه با کفار را تا آخرین مرحله ادامه داده و با پیروی از دستورات پیامبر گونه امام(قدس سره شریف) عزیزمان به مبارزه ادامه داده و شعار «ما اهل کوفه نیستیم امام(قدس سره شریف) تنها بماند». دائم در زبانش بود و به حق این راه را تا آخر ادامه داد. پیامش مقاومت در مقابل مصائب و سختی‌ها در گوش‌ها طنین‌انداز است.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

عزیزانم هر قطره خون شهیدی که به زمین می‌ریزد مسئولیت ما بیشتر می‌شود و ما باید پاسدار خون آن شهید باشیم و ندایش را به گوش جهانیان برسانیم نه این که خود اسلام را فراموش کنیم، جواب خدا را چه می‌دهید؟ جواب خون این شهیدان و شهیدزاده‌ها را چه می‌دهید؟ فکر کنید هدف این شهدا چه بوده است؟ خواهرم و برادرم عزیزانم با شمایم شما این حرف‌های من را به عنوان یک برادر کوچکتر به عنوان پیام خون یک شهید بپذیرید عزیزان مبادا این‌ها را فراموش کنید

وصیت‌نامه شهید «علی حاجیان»؛

راه و رسم شهدا را فراموش نکنید

در بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی حاجیان» آمده است: عزیزانم هر قطره خون شهیدی که به زمین می‌ریزد مسئولیت ما بیشتر می‌شود و ما باید پاسدار خون آن شهید باشیم و ندایش را به گوش جهانیان برسانیم نه این که خود اسلام را فراموش کنیم، جواب خدا را چه می‌دهید؟ جواب خون این شهیدان و شهیدزاده‌ها را چه می‌دهید

روحش شاد و یادش گرامی باد

نثار روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شهدای همیشه جاوید کرهرود

۵_ نام : اسماعیل

نام خانوادگی : حاجیان

نام پدر : اصغر

تاریخ تولد : 10 فروردین 1342

محل تولد : شهر‌کرهرود

سن : 18 سال

تحصیلات :سیکل

شغل :محصل

قشر :دانش آموزی

تاریخ شهادت :25 آذر 1360

محل شهادت : شیاکوه گیلانغرب

نوع شهادت :دفاع مقدس

نحوه شهادت :میدان نبرد

محل دفن: شهر کرهرود

نام عملیات : مطلع الفجر (قله شیاکوه)

رده خدمتی : سپاه

عضویت : بسیجی

یگان خدمتی : لشگر 17 علی بن ابیطالب

مسئولیت :تک تیرانداز

نام ناحیه : اراک

زندگی نامه

شهید والامقام اسماعیل حاجیان کرهرودی

اسماعیل در فروردین 1342 متولد شد. از وقتی خود را شناخت دنبال کار وکشاورزی بود و کمک حال پدر. به مدرسه هم می‌رفت. وقتی کلاس پنجم ابتدایی را پشت سر گذاشت؛ به دلیل وضع مالی پدر، تصمیم گرفت ترک تحصیل کند؛ چون برای ادامه تحصیل مجبور بود به شهر برود و این کار مشکلات را بیشتر می‏کرد. اما علاقه‌اش، او را به ادامه تحصیل وا داشت. به پدرش گفت من در روزهای تعطیل به کارگری می‌روم تا بتوانم خرج خودم را در بیاورم. پدر راضی شد و به این ترتیب اسماعیل تابستان به کارگری می‏رفت و بعد از ظهر که می‏آمد، در کشاورزی به پدر کمک می‏کرد. در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی، یک کار دیگر هم به کارهایش اضافه شد؛ شب‌ها به مسجد می‌رفت و از مردم محله که آن روزها از جانب منافقین تهدید می‏شدند؛ نگهبانی می‏کرد. با این همه مشغله، همیشه خوش خلق بود و لبخند از چهره‌اش کنار نمی‌رفت. از هر فرصتی استفاده می‏کرد تا اطرافیانش را خوشحال کند.

با آغاز جنگ، او هم عضو بسیج بود و به طور شبانه‌روز در میدان امام خمینی(قدس سره) در ایست و بازرسی بود و هم در کتابخانه محله کار فرهنگی می‏کرد. اما یک دغدغه دیگر هم به سراغش آمده بود؛ «جبهه» بود که او را به سوی خود فرا می‏خواند. هنوز شش ماه از شروع جنگ تحمیلی نگذشته بود که تصمیم خودش را گرفت. در حالی که 18 ساله بود عازم جبهه شد. وقتی برای آخرین بار به مرخصی آمده بود، هنگام خداحافظی گفت:« من از جبهه نمی‏آیم، مگر با شهادت یا پیروزی». بسیجی گردان امام حسین(علیه السلام) از سپاه گیلانغرب سرانجام در بیست و پنجم آذر ماه سال 1360در ارتفاعات شیاکوه، بر اثر برخورد ترکش خمپاره‏ی نیروهای بعثی به شهادت رسید

وصیت نامه

شهید والامقام اسماعیل حاجیان کرهرودی

پدر و مادر عزیز وگرامی‌ام، سلام. ممكن است وقتى كه شما این نوشته را می‌خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادى كه دارم، خارج شده باشم. چون براى یك مسلمان كه ان‌شاءالله لیاقتش را داریم كه جزء افراد این دسته باشیم، مرگى وجود ندارد. این حالت تحولى بیش نیست. امیدوارم زیادى بى‌تابى نكنید كه این كار از اجر شما مى‏كاهد. انسان براى گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و تمام كارها و مسائل براى امتحان انسان است و فرزنددار شدن هم جزیى از این امتحان می‌باشد. امانتى است پیش شما از طرف خداوند كه در موقع لزوم آن را باید پس دهید. وانگهى این مرحله براى شما همه می‌باشد؛ ) إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ).[1] پس چه خوب است آدمی‌ در راه خدا از این مرحله بگذرد.

مادر جان، بعد از شنیدن خبر مرگ من، خواهش می‌كنم اشك نریز. زیرا امام(قدس سره) بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشك نریخت. چون می‌دانست رضاى خداوند در این امر می‌باشد. مادر جان مرگ من در راه اسلام و قرآن، شاید جوششى در جوانان به وجود آورد.

مادر جان، راهى را كه من انتخاب كردم، راه حقیقت و درستى است و از شما خواستارم كه امام(قدس سره) امت، آن مجاهد كبیر و عصاره حسین بن على(علیهماالسلام) و رهبر انقلاب خمینى(قدس سره) بزرگ را یارى نمایید و او را تنها نگذارید. پدرم درود بر تو كه چونان ابراهیم(علیه السلام) فرزند خویش را به فرمان خداى بزرگ به قربانگاه فرستادى. بدان و آگاه باش كه اسماعیلت هرگز از فرمان باری‏تعالى سر باز نمى‏زند و مرگ را در راه خدا جز سعادت نمى‏داند و زندگى را جز جهاد در راه عقیده درست نمى‏داند و شهادت را جزء بهترین نعمت‌هاى خداوند مى‏داند. مادرم سلام بر تو كه بالاخره بر احساس مادرانه‏ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با كفار و مسلمین كردى و گفتى كه تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی‌ مى‏كنم. پدر جان از شما مى‏خواهم كه قدر این نایب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بدانید كه اطاعت از او واجب شرعى است. اى پدر عزیز امیدوارم كه براى از دست دادن من غصه و افسوس نخورید كه شهادت حد نهایى تكامل یك انسان است و آماده از دست دادن بقیه فرزندان خود در راه خدا باشید. صلاح انسانى است که در این كتاب قرآنى نهفته است. شما نیز سعى كنید كه راه خدا را ترویج نمایید و در این راه از بذل جان و مال خویش دریغ نفرمایید. پدر و مادر، خود را براى جهاد در راه خدا مهیا سازید.

من را در تخت سید، پهلوی رفیقم خاك كنید تا در آن دنیا هم با یكدیگر رفیق باشیم. والسلام اسماعیل حاجیان.

روحش شاد و یادش گرامی باد

نثار روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شهدای همیشه جاوید کرهرود

۶_ نام‌ :محمود

نام خانوادگی حاجیان کرهرودی

نام پدر‌ : محمدابراهیم

تاریخ تولد : 15 خرداد 1333

محل تولد : شهر کرهرود

سن: 32 سال

شغل : کارگر

قشر‌ : کارگران

تاریخ شهادت : 05 مرداد 1365

محل شهادت کارخانه آلومینیوم سازی اراک

نحوه شهادت بمباران هوایی ارتش بعثی عراق

محل دفن : شهر کرهرود

نام عملیات : بمباران هوایی ارتش بعثی

نام ناحیه : اراک

زندگی نامه

شهید والامقام محمود حاجیان در سال 1333 در کرهرود به دنیا آمد و در دوران کودکی در دبستان کرهرود مشغول تحصیل شد و تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند و ترک تحصیل کرد. او دارای سه خواهر و دو برادر است. محمود در بازار شاگرد فرش فروشی مرحوم حاج علی اصغر حاجیان شد. سپس ازدواج کرد محمود بعد از بازار، در کارخانه آلومینیوم اراک استخدام شد. او راننده مینی‌بوس بود. جوانی بسیار مؤدب و مهربان که با پدر و مادر و خواهران و برادران مهربانی می‌کرد و در اداره و شهر با مردم خوش رفتاری می‌نمود. محمود در بمباران هوایی ارتش بعثی عراق در کارخانه آلومینیوم سازی در تاریخ پنجم مرداد ماه سال 1365 به شهادت رسید

روحش شاد و یادش گرامی باد

نثار روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پدر و مادر عزيزم، همان طور كه مي‏دانيد، من خود براساس اين كه هر چه بيشتر [ماندن] در اين دنياي مه آلود، به جهنم نزديك شدن است، به جبهه رفتم؛ تا از بند دنيا و دنيوي گرايي رهايي پيدا كنم. در عوض خداوند متعال به من پاداش عظيمي داده و گفته است كه در نزد خدايشان از بهترين نعمات برخور دارند. اين بهترين پاداشي است كه قرآن به هر انساني مي‏دهد. پدر و مادر عزيز، من وصيتم را به چند قسمت ذيل ارائه مي‏دهم:

1- تشييع جنازه مرا خيلي ساده برگزار كنيد كه مادي ‏گرايان بدانند که با خود هيچ نبردم و بدون مالم به پيش خدايم شتافتم.

2- مرا در كنار اسماعيل خاك كنيد كه من درس شهادت را از او آموختم.

3- لباس‏هاي مرا هركدام كه قابل استفاده است، به بي‌بضاعتان ببخشيد.

4- كتاب‏هاي مرا به كتابخانه مدرسه ببخشيد تا اين كتاب‏ها در راه هر چه بيشتر شدن سواد و فرهنگ اسلامي به كار روند.

5- كتاب‏هاي درسي مرا نيز به دفتر دبيرستان بدهيد تا به افرادي بدهند كه از نظر خودشان واجد شرايط مي‌باشند.

6- از رفقاي من بپرسيد اگر پولي از من طلب دارند پرداخت كنيد.

اميدوارم كه خداي بزرگ از گناهان من در گذرد و مرا با شهداي كربلا محشور گرداند و در آخر سخني با تو مادرم:

تو كه در خانواده، مسئول تربيتي خانواده مي‏باشي، بچه‌ها را طوري تربيت كن تا از خط اسلام و مومنين خارج نشوند. سعي نما هر چه بيشتر ياد بگيري تا هر چه بهتر بتواني آن‌ها را تربيت كني؛ چون كه آينده انقلاب اسلامي ما بستگي به همين بچه‌ها دارد. پس آن‌ها را به جلسات قرائت قرآن ببر تا قرآن را ياد بگيرند و به آن عمل كنند. مادر مي‏داني كه سنگر زنان حجاب آنان است؛ خواهرانم را حجابي بياموز تا نمونه باشند و برادرم را گونه‌اي بار بياور كه خط مرا و اسلحه مرا زمين نگذارد. به اميد روزي كه مستضعفين به مستكبرين غالب آيند و به اميد روزي كه اسلام در